رنج تنهایی و غربت به کجا کشاند مرا
تیر قضای عُزلت به کدام جفا نشاند مرا
کدام سحرگاه گم شد مناجاتم نزد خدا
که بیجواب گذاشتند ملاقاتم با آن دلربا
محنتِ داغِ مادر بر جانم نشسته سالها
غیبتِ روی مَهِ او چینی قلبم شکسته بارها
از فراق دیدنش هرشب دعا دارم به لب
کاش ببینم بار دیگر چهرهی ماهش به خواب
همچو برگ گل در آغوشت بگیرش یا رب
تا که آرامش بگیرم با خیالش یا رب
به یاد مادرم
۲۴فروردین ۱۴۰۳