چرا کودک درون؟
وقتی به حوالی زندگی خود نگاه میکنیم با آدمهایی مواجه میشویم که با وجود داشتن امکانات رفاهی و داشتن خانواده و پست و مقام، اثری از شادی درونی در آنها نمیبینیم.
.
یأس و ناامیدی در چهره و کلام و رفتار آنها هویداست؛ واحساس خلأ عمیقی در رفتار آنها مشاهده میشود.
داشتم فکر میکردم که چه تعداد از ما آدمها در طول روز کودک درون خود را میبینیم و با او رابطهای دوستانه داریم؟
آیا به خواستهها و تمایلاتش اهمیت میدهیم؟
آیا به باورهای محدودکننده و اشتباهاتی که در سالهای اولیه زندگی، شخصیت اصلی کودک درون ما را ساخته هیچ فکر کردهایم و برای تغییر آنها اقدامی کردهایم؟
کودک درون، شخصیت قدرتمندی است که در وجود ما زندگی میکند.
تصمیمها، رفتارها، انتخابها و عادتهای ما براساس الگوهایی که در سالهای ابتدایی زندگی ما در او شکل گرفته، همگی به خواست و اراده نهایی او انجام میشوند.
پس طبیعی است که، اگر احساس شادی درونی نداریم، اگر روال کار و زندگیِ ما روی مدار خوبی نمیچرخد، اگر حال دل ما آدمها خوب نیست، باید به فکر شفای کودک درون آسیب دیده خود باشیم .
باید کودک درون را درک کنیم،
کنارش باشیم،
با او روبرو شویم،
تله های بیارزشی را از او بگیریم،
به او توجه کنیم، و زخمهایش را التیام بخشیم.
دست از سرزنش او برداریم، او را در آغوش بکشیم، و به او بگوییم که با هم رشد میکنیم و به همهی آنچه که لایقش هستیم خواهیم رسید.
و در این موقع است که، او الگوها و باورهایی که به خوردش دادهاند را با صداقتی بیشتر، رو میکند و عاشقانه با ما راه میآید.
و خیلی از مشکلات عاطفی حل میشود.
چون با خودمان آشتی کردهایم و با خود در صلحیم.
پس به تدریج، و با افزایش عزت نفس، به راحتی از زندگی و داشتههای خود، لذت میبریم.
بیرون زتو نیست هر آنچه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی تویی
3 پاسخ
دوست عزیز و نویسنده ی محترم، خانم گل مکانی. کودک درون را که نگاشته بودی خواندم عالی بود موفق باشی
ممنونم از نگاه پر مهر شما دوست عزیزم🙏🌹
261eov