تمنا

تمنایی دارم از تو
از پیچ‌وخم ذهنم بگریز
بگذار که آرام بگیرم
بگذار تا ببخشم، ببینم، بدانم، همه‌ی آدم‌ها را

تمنایی دارم از تو
من به ژرفای سیاهی نزدیکم
مرا رها کن، برو، ببند، بگذر از  همه‌ی عادت‌ها
بگذار که آرام بگیرم
بگذار تا بخوانم، بدانم، بنویسم، از لحظه‌ها

تمنایی دارم از تو
من به پایان خویش نزدیکم
از دلم برو، از جانم برو، تا ابد برو
بگذار که آرام بگیرم
بگذار تا بمانم، بخندم، بخوانم، بشکفم در باغِ قلم

تمنایی دارم از تو
از تو ای ترس، ای غم، ای یأس، ای خشم
از من بپذیر این چند بیت را و برو
بگذار که آرام بگیرم
بگذار که آرام بمیرم

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط