با بیش از اندازه فکر کردن چه کنیم؟

با بیش از اندازه فکر کردن چه کنیم؟

امروز بقدری سرگرم آشپزی برای مهمان‌های عزیزم بودم که فرصت مطالعه نداشتم.
ترجیح دادم در ضمنِ انجام کارهای پیش از آمدن مهمان‌ها، یکی از پادکست‌های صلح درون را گوش کنم.
متوجه نکته جالبی در مورد فکر کردن بیش از اندازه شدم.
همیشه باورم این بود که فکر کردنِ زیاد در مورد یک مسئله، در انتخاب و تصمیم‌گیری‌هایی که دارم کمک بیشتری می‌کند.
و می‌توانم با تحلیل و بررسی بیشتر به نتیجه ایده‌آل برسم.
اما وقتی به نقطه نظرهای «آقای سپهر خدابنده، روانشناس» در پادکست دقت کردم؛ متوجه شدم استرس‌های ناشی از حل مسئله که در اکثر مواقع گریبانم را می‌گرفت ریشه در کجا داشت.
تکرار مداومِ افکار، موجب اضطراب و نگرانی‌های بیشتری در ما می‌شود و بار سنگین اضافه‌ای را به ذهن تحمیل می‌کند.
حتی از انرژی روانی ما می‌کاهد.
گاهی آزاردهنده و دردناک می‌شود.
چون دوست داریم تمام نتایج ممکن برای یک موقعیت را تصور کنیم.

تمام راه‌ها را تجزیه و تحلیل کنیم و این تا حدی قدرت تصمیم گیری ما را کاهش می‌دهد و تمرکز ما را از بین می‌برد.
حتی موجب مشکلات خواب و ایجاد افسردگی می‌شود.
گرچه ریشه این افکار متنوع و زیاد هستند اما گاهی لازم است با متخصص پیش ببریم و ریشه آن را پیدا کنیم.
این ریشه‌ها در هر فرد ممکن است متفاوت باشد.
گاهی هم لازم است روش‌هایی را یاد بگیریم تا از سلامت ذهن خود محافظت کنیم.
چون آسیب‌های بیش از حد فکر کردن و تحلیل هر موضوعی باعث آسیب زدن به خود ما می‌شود و حتی جسارت عمل کردن را از ما می‌گیرد.

هم‌چنین لذت خوب فکر کردن را در زندگی از بین می‌برد و ایجاد استرسی می‌کند که از کنترل ما خارج است و دائم نگران آینده مبهم خود می‌شویم.

یک راهکار که، «دکتر مارک تراورز روانشناس مشهور آمریکایی و از پژوهشگران حوزه شادکامی» ارائه کرده این است که زمانی را برای نگرانی تعیین کنید.
اما من خودم معتقدم بهتر است در آن زمان نگرانی‌های خود را بنویسیم و مورد بررسی قرار دهیم.

در غیراینصورت، نگرانی‌های کوچک جمع می‌شوند و به نگرانی فاجعه آمیز تبدیل می‌شوند.
این تکنیکِ ساده اما موثر، در مدیریت استرس به ما کمک می‌کند تا از همه‌ی استرس‌های خود آگاه شویم و به آنها رسیدگی کنیم.

راهکار بعدی را «اِمی مورین، روان درمانگر» این‌گونه مطرح می‌کند که:
«افکار خود را به چالش بکشید و اسیر آن نشوید.»

برای مثال اگر فکر می‌کنیم؛ با بیمار شدن، باعث اخراج از کار می‌شویم این فکر منفی را تشخیص بدهیم و جایگاه آن را پیدا کنیم چون این فکر زاییده ذهن خودِ ماست و ممکن است در واقعیت این‌طور نباشد.
راهکار دیگری که «امی مورین» ارائه می‌دهد این است که:
نوعِ تمرکز خود برای حل مشکل را تغییر دهیم.

یعنی از خود بپرسیم چه کارهایی می‌توانم بکنم که در یک مشکل درجا نزنم.
و به جای این سوال که، «چرا این مشکل اتفاق افتاده؟»،
از خود بپرسیم چه کار می‌توانم برایش بکنم.
شنیدن این راهکارها، دریچه‌ی تازه‌ای، به نگاهم به حل مشکلات گشود.
چون یادگرفتم با بیش از حد فکرکردن، انرژی ذهنم را بیهوده صرف تکرار مداوم افکار نکنم.

با ورود مهمان‌ها، حسِ خیلی خوبی داشتم.
چون علاوه بر دیدار پرشور و هیجان و همدلی و هم‌نوایی با عزیزانم، از وقتم بهترین استفاده را کرده بودم.????

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط