چه موقع شانس به ما روی میآورد؟
بارها برای ما پیش آمده، دیدنِ اتفاقیِ یک شخص، یا یک کتاب، یا حتی یک موقعیت را، به شانس نسبت دادهایم.
اما این که تا چه اندازه از آن اتفاق استفاده کنیم، دیگر ربطی به شانس ندارد.
ریچارد وایزمن (Richard Wiseman)، روانشناس و نویسنده، طی ده سال با بررسی کردن زندگی صدها فرد خوششانس و بدشانس، تحقیقاتی علمی در زمینۀ شانس انجام داده است.
این کار آشکار کرد که افراد خوششانس و بدشانش، بخت بد و خوبِ خود را با نحوهی رفتار و افکارشان ایجاد میکنند.
مهمتر این که، تحقیقات نشان داد، هرکس این امکان را دارد، تا حدی شانس خود را افزایش دهد.
افراد بدشانس میتوانند، خوششانس شوند و افراد خوششانس، خوششانستر.
مرجع: «کتاب کوچک شانس، اثر: دکتر ریچارد وایزمن، مترجم: حسام اتابک، نشر: کتابسرای نیک»
زاویهی نگاه ما به موقعیتها و اتفاقات است که به شانس معنا میدهد.
در واقع به محض این که انگیزههای خود را در زمینهی آنچه که در تخیل ماست و با عنوان آرزو در ذهن ما شکل گرفته بیشتر میکنیم، بروز فرصتها که نامش را شانس میگذاریم به سوی ما سرازیر میشوند.
اما چه موقع میتوانیم از این فرصتها استفاده کنیم؟
آیا فقط دیدنِ فرصتها ما را به نتیجه میرساند؟
اینجاست که حسِ ارزشمندی و خودباوری به کمک ما میآید.
نداشتن حسِ ارزشمندی، بزرگترین مانع در انتخاب صحیح است.
بیگانگی با حسِ خودباوری و لیاقت، ما را از تمام فرصتها دور میکند. احساس ناتوانی از این جنس، دست و پای ما را زنجیر میکند و عملگرایی ما را به صفر میرساند.
و این ظلمی است که در حق خود کردهایم.
اگر با سرسختی فرصتها را شکار کنیم و در خلقِ ایدههایی برای طی مسیر در رسیدن به اهدافمان تلاش کنیم، شانس به عنوان یک بخت و اقبال خودخواسته برای ما معنای جدید و زیباتری پیدا میکند.
دیگر به شانس، به چشم طالع و میزانِ احتمال و یُمن، که در نظر ما یک پدیدهی اتفاقی، که در دوردست و در هالهای از ابهام است؛ نگاه نمیکنیم.
نظر شما راجعبه شانس چیه؟ ????
آخرین نظرات: