معنای توکل بر خدا

معنای توکل بر خدا چیست؟

‌شاید بارها پیش آمده باشد که، از اصطلاح توکل بر خدا استفاده کرده‌ایم.
اما تا چه اندازه از مفهوم واقعی آن آگاهی داشته‌ایم؟

توکل در معنای لغوی، یعنی واگذاری حلِ مشکل، به شخص قابل اعتماد.
زمانی که بحث اعتماد به میان می‌آید، باور و اطمینان کامل ما به کسی است که می‌دانیم، نه تنها هیچ ضرر و زیانی به ما نمی‌رساند، بلکه در درستی انجام کاری که به او محول کرده‌ایم خالصانه تلاش می‌کند.

یعنی تسلیم قدرت و تصمیم گیری آن شخص می‌شویم و خود از سر راه او کنار می‌رویم.

حال اگر توکل بر خدا را با این مفهوم معنا کنیم، دیگر تفویض اراده و تصمیم‌گیری به خداوند را،
در حد کلام نگاه نمی‌کنیم.

بلکه به عنوان اعتقاد قلبی، در واکنش‌های خود به شرایط سخت زندگی، اثر آن را بروز می‌دهیم.

این به معنای منفعل بودن نیست.

بلکه در حین آن به دنبال تلاش و اقدام می‌رویم.

وقتی اراده ما به خواست و اراده‌ی خدا گره می‌خورد، دیگر هیچ تشویش و نگرانی، به دل راه نمی‌دهیم.

من یقین دارم، پروردگار ما بیش از هر کسی به نیازهای ما آگاه است.
خیر و تفضل بندگانش را می‌خواهد.
پس هرگز در وکالت خود کم نمی‌گذارد.

مهم‌ترین تأثیر توکل بر خدا در وجود انسان، این است که خداوند سخاوتمندانه، از عالم مافوق طبیعت و از طریق شهود قلبی، در جهت نفع و خیر او کمک می‌کند.

به یاد آیه‌ی شریفه‌‌ی ۳، از سوره‌ی طلاق، افتادم که می‌فرماید:
«و مَن یَتوکل عَلی الله فَهُوَ حَسبُهُ»
«هر کس بر خدا توکل کند خدا او را کفایت کند.»

روح توکل بر خدا همین‌جاست.
انسان متوکل از غیرِ او نمی‌هراسد.
دل به کسی جز او نمی‌بندد.
چشم امید از خلق برداشته و به خالق می‌دوزد
.

آرامش درونی، یکی دیگر از نتایج توکل بر خداوند است.
کسی که به حمایت خداوند یقین دارد، در مقابل چالش‌های زندگی خود را نمی‌بازد و با سعه‌ی صدر، به حل مشکلاتش رسیدگی می‌کند.

در بخشی از کتاب «توکل، اثر: عبدالحمید دیالمه»، خواندم که:
«توکل، امکان ویژه‌ای به ما می‌دهد.
مانند امکانی که بند باز در اختیار دارد.
همان‌گونه که تعددِ مراکز ثقل، باعث سقوط بند باز می‌شود، تعدد مراکز ثقلِ قدرت هم، باعث بی‌ثباتی و سقوط انسان می‌شود.»

من معنای توکل را این‌گونه فهمیدم که، اگر سررشته‌ی تمام رفتار ما در زندگی، به یک محور و یک قدرت برگردد، توکل حاصل می‌شود.

و چه قدرتی بالاتر از قدرت لایتناهی پروردگار.

البته باز هم می‌گویم، زمانی که منفعل باشیم و حرکت نکنیم و یک جا نشسته باشیم، به نقطه اتکاء نیازی نداریم.
پس توکل زمانی ظهور می‌کند که در شرایط سخت زندگی، در حرکتیم و نیاز به تکیه‌گاه داریم.

کلام آخر:
توکل درک عمیق‌تری از هدفِ زندگی را در ما القا می‌کند و انسان به موجودی کامل‌تر، و نسخه‌ای قوی‌تر از خود، تبدیل می‌شود.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط