خلاصه‌ی فیلم کودا

خلاصه‌ی فیلم کودا CODA

کارگردان و نویسنده: سیان هدر

داستان فیلم درباره‌ی خانواده‌ی ۴ نفری است که، سه نفر از اعضای آن ناشنوا هستند.

روبی دختر ۱۷ ساله تنها عضو شنوای آن خانواده است.
درارتباط بین اعضای خانواده، صمیمیت و علاقه‌ی زیادی به یکدیگر مشاهده می‌شود.

آنها هر روز صبح زود برای گذران زندگی خود بیرون می‌روند و بدون هیچ حس ترحم برانگیزی، روی قایق ماهیگیری‌شان، مانند دیگر ماهیگیران عادی کار می‌کنند.
اما وابستگی اعضای خانواده به روبی، به دلیل شنوا بودن، با ایجاد بحران‌هایی، استقلال هر یک را دچار مشکل کرده است.

تا جایی که اگر روبی برای ترجمه‌ی حرف‌های دیگران در کنار خانواده‌اش نباشد، شرایط کار کردن بسیار سخت می‌شود.

از طرفی وقتی روبی به گروه کُر مدرسه ملحق می‌شود، مربی او متوجه استعداد او در خوانندگی و توانایی و قدرت صدایش شده، و از او می‌خواهد با تمرینات بیشتر صدای خود را پرورش دهد.
هم‌چنین، آوازه‌خوانی خود را تقویت کند و در کالج معتبر موسیقی ثبت نام کند.

اما تعهد او به خانواده و همچنین وابستگی خانواده‌اش به او، روبی را برای دنبال کردن آرزوهایش دچار تردید می‌کند.

او از این که تصمیماتش را بر اساس شرایط خانواده‌اش انتخاب کند، کلافه و سردرگم است.
مادر روبی وقتی این حس آشفتگی را در او می‌بیند؛ او را تشویق به ادامه‌ی مسیر، در راه مورد علاقه‌اش می‌کند.

در تمام مدت زمان فیلم، نه تنها حس و درکِ صدا را به عنوان نقص این خانواده نمی‌بینیم، بلکه در جایی پدر خانواده که صدای اعتراضش به وضعیت خرید و فروش ماهی را در خود خفه کرده بود، در جلسه‌ی شورا می‌ایستد و با زبان اشاره حرف خود را می‌زند و از حق خود و قشر امثال خود دفاع می‌کند.

بدون آن‌که دخترش حضور داشته باشد و حرف‌های او را برای دیگران ترجمه کند.

از طرفی روبی در روند تمرینات و یادگیری آوازخوانی متوجه می‌شود قدرت صدای نهفته‌ای، در او وجود دارد که به کمک مربیِ خود آن را شناسایی می‌کند و از اعماق وجودش بیرون می‌راند.

همین تلاش، باعث می‌شود به خودباوری و اعتماد به نفس بیشتری برسد و ترس‌هایش را کنار بزند.
روزی که، به همراه گروهش در دانشگاهی که قرار است ادامه تحصیل دهد، تک خوانی می‌کند، آواز خود را با زبانِ بدن برای خانواده‌اش می‌خواند.

شادیِ سرشار از، حس درک کلام و طنین صدای روبی را، در چهره‌ی پدر و مادر و برادر او می‌توان دید.
به این ترتیب روبی با جدا شدن از خانواده‌اش و ادامه تحصیل در کالج، استقلال را تمرین می‌کند و خانواده‌اش را نیز به این استقلال در خودشان، دعوت می‌کند.
در پایان فیلم دیگر نقصی در این خانواده دیده نمی‌شود.
زیرا همه‌ی آن‌ها به درجه‌ای از ابراز خود رسیده‌اند که، می‌توانند مستقل و بدون ترس از دست دادن روبی، به زندگی پر از عشق و تلاش خود ادامه دهند.

نویسنده‌ی فیلم به زیباترین شکل ممکن، روند داستان را در جهت افزایش خودپذیری خانواده، در سایه‌ی صمیمیت و عشق و اتحاد، کاملاً باورپذیر و اثرگذار، به نمایش می‌گذارد.

این فیلم، به‌عنوان بهترین فیلم ساندس سال ۲۰۲۱ شناخته شد و برنده‌ی جایزه‌ی ویژه هیئت داوران جشنواره شد.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط