سفر حجمی در خط زمان
و به حجمی
خط خشک زمان را آبستن کردن
حجمی از تصویری آگاه
که ز مهمانی یک آینه برمیگردد
و بدینسان است
که کسی میماند و کسی میمیرد
فروغ فرخزاد
در اولین جلسهی نوشتار درمانی،
استاد ناهید عبدی، با این شعر پرمعنا و جذابِ فروغ، جلسه را شروع کردند.
به نظرم، عمیقترین مفهوم دگرگونی و کمال، در هر واژه از این شعرِ فروغ دیده میشود.
قائل نبودن به زندگیِ خطیِ تکراری خشک،
و داشتن سفری که بر غنای آگاهی و رشد انسان بیافزاید.
فروغ خیلی زیبا در دلِ شعر، به تفاوت آدمها اشاره میکند.
این که همهی انسانها در سفری زندگی میکنند با نقطهی تمایز خاصِ خود.
فروغ، ماندن و مردن را از از زاویهی دید تازهای بیان میکند.
جاودانگی ما، از ارزشها و نشانههای والای انسانیایست که، در خود پرورانده باشیم.
و عدم ما زمانیست که، برای زندگی کردن به داشتههای اندکِ تلقین شده اکتفا کرده باشیم.
در جایی صحبت از مهمانی آینه است.
آینه نماد خودشناسی است.
با سفر به درون خود به مهمانی آینهها میرویم، با خود واقعی روبرو میشویم و ترسهای خود را میشناسیم.
سپس، از تجربه و آگاهی خود، سپری در مقابل آیندهی مبهم میسازیم.
راز ماندگاری انسان در همین است که، در سفر زمینیِ خشک و بیروح، از دل تاریکی و ملال، به بالندگی و رشد معنوی برسد.
زندگی را زیباتر کند و از زنده بودن لذت ببرد.
آخرین نظرات: