داستان شخصیتهای وودی آلنی
از کتاب چمدان دلتنگی
نویسنده:کتایون سلطانی
راوی داستان دختریست که از دوران جنینی خود در شکم مادر شروع میکند و ماجرای اسم گذاری خود را با تمام جزئیات بیان میکند.
اختلاف مادربزرگها و مادرش بر سر انتخاب اسم و حس تنفر کنین داخل شکم مادر، از هر سه اسمِ ستاره و مهتاب و نپتون، خواننده را مشتاق به شنیدن ادامهی دیگر دخالتهای آنها، در چگونگی زندگی مادرش، میکند.
سردرگمی و بیاختیار بودن پدر، برای اسم دخترش و دیگر تصمیمات برای سلامت مادر باردار، در روندِ بخش اول داستان به چشم میخورد.
توصیههای مادربزرگها بر سر خوردن و یا نخوردن حبوبات به مادر دختر یکی دیگر از مشاجرههایی است که جنجال به پا میکند.
مادرِ محکوم به شنیدنِ نظراتِ مادر و مادرشوهر، او را تا جایی به لجاجت میکشاند که با خوردن حبوبات، خود را از باشگاه ورزشی رفتن به مکانهای عمومی محروم میکند.
در ادامه مادر با خوردن مواد غذاییِ نفاخ دچار مشکل معده میشود و هنگام خرید، برای خلاصی از فشاری که در درون خود احساس میکند، سوار ماشینش میشود و خود را راحت میکند.
اما با صدای سرفهی مردی از صندلی عقب، متوجه میشود که به اشتباه سوار ماشینی شبیه به ماشین خودش شده است.
بلافاصله با خجالت از ماشین خارج میشود.
در نتیجه کیف خود را، در آن ماشین جا میگذارد.
صاحب ماشین به مادر زنگ میزند تا کیفش را به او برگرداند.
اما مادر که نمیخواهد خاطرهی شرمآورِ داخل ماشین را در مقابل صاحب ماشین به خاطر آوَرَد، با عصبانیت، خانواده همسرش را به باد فحش میگیرد و به گریه میافتد.
تأثیر خاطرهی نفخ و دل دردِ مادر، هنوز برای راوی، که الان دختری ۱۶ ساله است، همچنان باقیست.
داستان در کنار طنز خفیفی که دارد، خلاء همدلی و حمایت پدر خانواده از همسرش، و گاهی بیتفاونی او را نیز، نشان میدهد.
به اشتراک بگذارید
آخرین نظرات: