جزئیات یک مرگ
از مجموعه داستانِ شکایت علیه نویسنده
نوشتهی محمود رنجبر
منصور جوانی سی ساله است که با ملیکا، همکلاسی دانشگاه خود، نامزد کرده است.
او به مرگ خودخواسته فکر میکند.
اما خود را عاشق زندگی نشان میدهد. او نامزدش را نه بهخاطر خودش، بلکه برای رسیدن به ثروت پدرش انتخاب میکند.
حتی به قتل پدرزنش هم فکر میکند.
اما پدرزنش به طرز وحشتناکی در دفتر کار خود به قتل میرسد.
پلیس به منصور و نامزدش مشکوک میشود. ملیکا نویسنده و شاعر است.
بنابراین طرح داستانی، از قتل پدرش مینویسد و در آن، قتل را به گردن منصور میاندازد.
او انگیزهی منصور را، برداشتن ناپدریِ ملیکا از سر راه خود، برای رسیدن به ثروت پیرمرد میداند.
پلیس منصور را دستگیر میکند و از او میخواهد جزئیات قتل را بنویسد.
منصور طرح داستانِ قتل پدرزنش را به گونهای مینویسد که ملیکا را به دلیل اختلافات او با ناپدریاش، قاتل معرفی کند.
پلیس که داستان منصور را غیرواقعی و باورناپذیر میبیند، از او میخواهد واقعیت را بنویسد.
وگرنه از روزنامه نگاران کمک میگیرد.
اما منصور از پلیس درخواست میکند تا، قضاوت و نقد هر دو داستان را به کاربران فضای تلگرام بسپارد.
علاوهبراین، او در این فرصت بتواند به انتخاب نوع مرگش فکر کند.
به نظر میآید نویسنده، داستانی در دل این داستان جنایی طرح کرده است. از طرفی خواسته بگوید آدمها خود، نویسندهی داستان زندگی خود هستند.
همچنین گریزی هم، به انتخاب انسانها در شیوهی مرگ خودشان زده است.
مریم گل مکانی
آخرین نظرات: