آینده

گزین‌گویه‌(آفوریسم)
آینده

✓درست در لحظه‌ی نوشتن یک جمله، یا گوش کردن یک آهنگ، خمیرِ آینده شکل می‌گیرد.
✓آینده میزبانی است که هر ثانیه، فرت‌و‌فرت کارت دعوت می‌فرستد.

✓آینده چشم‌اندازی‌ست که هرگز نمی‌توان آن را دید، اما می‌توان آن را ساخت.
✓برنامه‌ریزی خلاقانه برای آینده، مثل تهیه‌ی مواد اولیه‌ی یک پیتزای خوش‌مزه است.

✓سود بانک آینده را، با پس‌اندازِ تلاشم بیشتر کردم.
✓پیش‌بینی من از آینده، فرمول پیچیده‌ای ندارد. چون معادله‌اش را خودم می‌نویسم.

✓روی دیوار زندگی‌ام، آینده را نقاشی کردم و رنگ باورهایم را به آن پاشیدم.

✓بذر شادکامی را در مزرعه‌ی ذهنم کاشتم. هر روز به امید به بارنشستنِ آن در آینده، با صبوری آبیاری‌اش می‌کنم.

✓ حیاطِ آینده را کی دیده؟ کی شنیده؟ اما معمارِ حال، مشغول ساختن زیربنایش است.

✓آینده داستانی‌ست که، نویسنده و قهرمان آن، کسی نیست جز خودمان.

✓ به‌قدری عاشقِ زندگی‌ام که، لایه‌های آینده را در لابه‌لای ذهنم، درخشان و گویا تصور می‌کنم.

✓حیف از عمری که در حوالی حال، زنگ بزند. درِ آینده باز است.
به گذشته زنگ نزنیم.

✓وقتی از آینده، به خودم نگاه می‌کنم، روز‌به‌روز رشد می‌کنم.
آن‌قدر که از آرزوهایم سبقت گرفته‌ام.

✓درک آینده، ریشه در آگاهی ما دارد.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط