کمی درنگ و تغییر
وقتی صحبت از «تغییر» بهمیان میآید، ممکن است فکر کنیم باید چندین کتاب روانشناسی بخوانیم، در دهها دورهی توسعهی فردی شرکت کنیم، و یا انواع پادکستهای خودسازی و رشد معنوی را گوش کنیم تا به تغییر دلخواه، در خود برسیم.
اما به نظر من تغییر، چیز پیچیدهای نیست.
شاید کمی سخت باشد و نیاز به تمرین داشته باشد، اما دشواریِ آن بهقدری نیست که از عهدهی آن بر نیاییم.
گاهی ممکن است فکر کنیم با بالا رفتن سنمان و نهادینه شدن عادتها و سبک زندگی، تغییر غیرممکن است.
اما وقتی نگاهی متفاوت به راه حلهای تکراری قبلی داشته باشیم، با کمی درنگ، میتوان در حل مشکل خود، نه به شیوهی قدیم، بلکه با دیدگاهی جدید موفق شد.
فرض کنیم برای رسیدن به مقصد خود در حین رانندگی، از مسیری میرویم که به بنبست منتهی شده است.
به طبع دفعهی بعد، برای رسیدن به همان مقصد مسیر خود را تغییر میدهیم و به دنبال گذرگاه دیگری میگردیم تا بتوانیم بدونِ دردسر به مقصد برسیم.
به قول قدیمیها: «آدم عاقل از یک سوراخ دوبار نیش نمیخوره.»
در تصمیمات شخصی و انتخابهای زندگی خود نیز، اگر با همین دیدگاه به تغییر نگاه کنیم، از آرامش بیشتری برخوردار و بهتدریج سوار زندگی خواهیم شد.
فقط کافیست کمی درنگ کنیم و راه حلهای دیگر را امتحان کنیم.
میخواهم تجربهی زیستهای که باعث شد این یادداشت را بنویسم، برایتان بازگو کنم.
در برخورد با کسی که علیرغم ادعای زیاد، هنوز یاد نگرفته است که گفتوگوی سالم و بدونِ تنش داشته باشد، اگر قرار بود باز هم با شیوهی قبلی برخورد کنم، بیشک به نتیجهی مطلوبی نمیرسیدم.
زیرا همان نتیجهی قبلی را میگرفتم.
اینجا بود که، با کمی صبوری و حوصله، به دنبال راه حل جدیدی برای به ثمررسیدن گفتوگو با این شخص، گشتم.
روشی که شاید به آن فکر نکرده بودم.
کمی مکث، کمی تغییر نگاهم به آن شخص، و کمی قراردادن خودم در شرایط او، منجر به صحبتهای متفاوتی، نسبت به شرایطِ مشابه قبلی شد.
نگاه منعطف به موضوع تکراری، اثری متمایز و نتیجهبخش داشت.
با تغییری کوچک در نگاه خود به مشکلات تکراری، میتوان نتایج جدید و سودمندی به دست آورد.
آخرین نظرات: