گیرکردن

ایستاییِ بی‌حاصل

امروز هنگامِ مطالعه‌ی کتابِ آدم‌های سمی، یک لحظه، به رفتار بچه‌گانه و توهین‌آمیزِ خانمی سن‌بالا، که همیشه هم ادعای مؤمن‌بودن دارد، فکر کردم.

به خود آمدم و دیدم، ای دل غافل! دقایق زیادی از وقتم را، در این افکار گیر کرده بودم و ذهنم به هیچ نتیجه‌ی سودمندی نرسیده بود.

بی‌شک، گیر کردن خیلی بد است.

چه در ترافیک گیر کنی.
چه در رابطه سمی بمانی.
چه پشتِ کنکور درجا بزنی.
چه با قطعِ برق، در آسانسور حبس شوی.
چه در یک مرحله از زندگیِ گذشته، ته‌نشین شوی.

چه در وابستگی‌ها گرفتار شوی.
چه در پیله‌ی افکارِ منفیِ خودت، زندانی شوی.

و چه، به رفتار ناشایست و دور از انتظارِ یک آدمِ بالغ فکر کنی.

به هرحال گیر کردن در هر چیزی، حاصلی جز اتلاف وقت و آسیب‌های جبران‌ناپذیر ندارد.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط