دردواره

پرواز

 

کاش کبوتر بودم

جاودانه در هوای کوی تو پَر می‌زدم

از دمِ سحرگاه تا نارنجیِ غروب

پشتِ بامِ ابرها

به دلت سر می‌زدم

 

کاش سایه‌ی بلندت بر سرِ جانم بود

در همان روزی که پاییز خانه را پر کرده بود

در اتاقی که طعمِ باران و صدای اذان

بر سرم ریخته بود

 

کاش پنجره‌ی باز اتاق

عطر تو را به باغِ جاوید بهشت

پیشکش نکرده بود

 

کاش زمینِ سرد و‌ بی‌نَفَس

هرگز تو را در آغوش نگرفته بود مادر💔

 

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط