عشق به نوشتن

عشقِ بی‌پایان

امروز در دومین جلسه‌ی کارگاه داستان‌نویسیِ کارنامه، استاد سروش صحت از ما خواستند احساس‌مان به نوشتن را در چند خط بنویسیم.

راستش کار راحتی نبود. وقت زیادی نداشتیم.
با این که قبلاً بارها از علاقه‌‌ام به نویسندگی نوشته بودم، نمی‌دانستم همه‌ی آن‌چه را که باید بگویم، چه بود.

خلاصه‌ای از آن این‌گونه بود:

وقتی نوری از حسِ‌و‌حالِ نوشتن بر وجودم می‌تابد، جریانی از احساسات و افکار را در ذهنم به رقص درمی‌آورد.

هر بار که چیزی می‌نویسم، گویی در دنیایی دیگر غوطه‌ور می‌شوم.
جایی که کلمات به رنگ‌های زنده و شفاف تبدیل می‌شوند و داستان‌ها جان می‌گیرند.
نوشتن، به من آموخته که چگونه می‌توانم با واژه‌ها، پل‌هایی از احساسات بنا کنم.
هر داستانی که می‌نویسم، هر تجربه‌ای که بازگو می‌کنم، هر موضوعی که به نوشتار بدل می‌کنم، گویی تکه‌ای از وجودم را به دنیای بیرون اضافه می‌کنم.

مانند مادری که به بچه‌هایش عشق می‌ورزد، عاشق‌ و عاشق‌تر می‌شوم.

در دلِ هر جمله و پاراگراف، حس‌وحال من نهفته است.
عشق، درد، شادی و امید و گاهی احساسی که فقط خودم درکش می‌کنم.

نوشتن به من این قدرت را داده که با کلمات، دنیای جدیدی بسازم و در آن، احساساتم را به تصویر بکشم.

نوشتن برای من، نه تنها یک عشق، بلکه یک سفر است.
سفری به عمق وجودم، به جایی که می‌توانم بی‌پرده و بی‌هراس، از خویشتنِ خویش بنویسم.
دنیای خود را بسازم و در آن، عشق و زیبایی را جستجو کنم.

نوشتن به من آموخته‌ که چگونه با واژه‌ها زندگی کنم.
هر روز را به یک ماجراجوییِ تازه تبدیل کنم و در دنیای بی‌پایان کلمات، گام بردارم.
عشق به نوشتن برای من، عشق به زندگی است.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط