نوشته‌های من
داستان کوتاه

داستان باغِ متروک

باغِ متروک در روستای پوتسدام، پشت خانه‌ای قدیمی، باغی متروک به وسعت تنهاییِ ماه وجود داشت. سال‌ها بود که کسی به آن سر نزده بود.

ادامه مطلب »
از نوشتن

واژه‌ها

چرا به واژه‌ها نیاز داریم؟ یکی از دلایل نوشتن برای ایجاد حال خوبمان این است که، تمام احساسات خود را در آن لحظه، در قالب

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

چه‌قدر هزینه می‌کنیم؟

برای رسیدن به خواسته‌هایمان چه‌قدر هزینه می‌کنیم؟ یک ضرب المثل اسپانیایی می‌گوید: «برای پختن یک املت خوش‌مزه، حداقل باید یک تخم مرغ شکست.» به نظر

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

پنجره‌ی دلگشا

پنجره‌ی دلگشا سر و صدای آزاردهنده از ساختمان مجاور تمرکزم را برهم می‌زند. نزدیک به یک‌سال است که  این سمفونیِ گوش‌خراش از ساختمانِ در حالِ

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

آینده

تغییر با دورنگری چند لحظه چشمانم را بستم. به آینده فکر کردم. پنج سال بعد، همین موقع، همین روز، دوست دارم کجا باشم؟ در حال

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

ژرفای نوشتن

سفری کوتاه با طعم نوشتن گرمای کلافه‌کننده، روی سروصورتم می‌دوید. مغزِ داغ‌کرده‌ام، به جمجمه‌ی خیس از عرقم، تکیه داده بود. اما چاره‌ای نداشتم. باید پای‌بندی

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

سایه

سایه‌ی گم‌شده از چشم‌هایش، صدای شکستنِ سکوتش را شنیدم. زخمی عمیق در حرف‌هایش بود. انگار، با آتش سیگارش، روی جملاتش چیزی نوشته بود. به دیوار

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

آتش مرداد

هوار هوار گرما نگین میدانِ سبز، روی انگشتری خوابیده، در زمینِ محدوده‌ی پارک، می‌درخشید. کنار علف‌های بی‌مصرف، گل‌های زرد و سفید، سربلند و قامت کشیده

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

چرا و از چه می‌نویسد؟

چرا و از چه می‌نویسد؟ وقتی آماده شد که پشت میز کارش بنشیند، و تمرین‌های مدرسه نویسندگی را بنویسد، یادش افتاد که هرسال تابستان چه

ادامه مطلب »