ذهنِ بازیگوش
ذهنِ سرکش یا ذهنِ قابل کنترل؟ تعجبی ندارد، که با وجود دنیای اطلاعات و سرگرمی، ذهن آرامی نداشته باشیم. گاهی مطمئن میشویم که، کنترل آن
یک گونی فندق قسمت آخر
یک گونی فندق قسمت دوم یک ماه گذشت. جیران روز به روز لاغرتر و رنگپریدهتر میشد. از اشتها افتاده بود. خسته و پریشان و ناامید
ارتباط با معبود
نغمههای دعا دعا، نغمهایست که از ژرفای دل برمیخیزد و به آسمان میرسد. دعا، زبانِ بیزبانیست که در آن، احساسات و آرزوهای ما به تصویر
باشه بعداً؟
«باشه بعداً؟» بعدی وجود نداره. شاید شما هم مثل من خیلی وقتها گفته باشید: «باشه بعدا». مثلاً وقتی که یک جایی باید بریم و یا
تجربهی آشپزی
کوفتهی سه مادربزرگ خدا رحمت کنه اموات همهرو. مادربزرگم کوفتههای خاصی میپخت. گوشت و برنج و پیاز همین. از مخلفات دیگه، مثل لپه و سبزی
زندگیِ رنگرنگی
زندگیِ رنگرنگی زندگی ما آدمها شبیه پاییز است. گاهی روزهای تلخ و غمانگیز مثلِ باد سرد، روحمان را خراش میدهد. گاهی هم مثل گرمای دلچسب
عضویت در خبرنامه
بخشهای سایت من:
- آموزهنویس (5)
- آنافورا (4)
- از نوشتن (8)
- بریدهای از کتاب (2)
- پاییزنویس (1)
- تجربیات من (14)
- توسعه فردی (20)
- تولدها (1)
- جملات قصار (3)
- حرفهای خودمونی (7)
- خاطره (11)
- خلاصه داستان (20)
- خلاصهی فیلم (3)
- خلاصهی کتاب (1)
- داستان (3)
- داستان کوتاه (7)
- داستانک (6)
- دیالوگ (2)
- شعر (4)
- شکرگزاری (1)
- شکرگزاری (1)
- طنز (5)
- عرفان (5)
- عشق (3)
- عکسنوشته (1)
- فانتزیها (1)
- کاریکلماتور (3)
- معرفی کتاب (7)
- مقالهی آموزشی (1)
- نوشتههای من (27)
- واژههای جدید (3)
- یادداشت روز (20)
آخرین نظرات: